در روستایی کشاورزی زندگی میکرد که پول زیادی را به پیرمردی مقروض بود. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلیها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد […]
از «هنری فورد» میلیاردر معروف و صاحب یکی از بزرگترین کارخانههای سازنده انواع اتومبیل در دنیا پرسیدند: « اگر شما فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید تمام ثروت […]
مردی بخاطر اضافهکاری مجبور بود تا مدتی دیرتر به خانه برگردد. در ایستگاه اتوبوس منتظر بود که یک اتوبوس دوطبقه آمد، وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست، بسیار خوشحال […]
در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافهکردن پنج کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از او خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما ورزشکار موفق به این کار نشد. […]
در روزگاران قدیم در شهری خیاطی بود که دکانش سر راهه گورستان قرار داشت. وقتی کسی میمرد و او را به گورستان میبردند از جلوی دکان خیاط میگذشتند. یک روز […]
پلیکان پرندهای است که در صورت پیدانکردن غذا برای جوجههایش، نوک خود را به گوشت تن خود فرو میبرد و از آن غذا به جوجههایش میدهد. در زمستانی سخت که […]